نمیدونم شما هم مثل من دچار ملال شدید از گفتمان روزمرهمون درباره جنگ، سوریه، دلار، بیت کوین، طلای آب شده، پادکست، قبول نداشتن چیزی که هستیم ، جدال بی پایان با آدمهایی که تغییر نمیکنن، کلیپ بستن شال، واکسن گاردسیل، بلاگرهای پزشکی، گربه، ناهارهای تکراری، بیپولی، ترس از آینده، اتوبوس، رانندگی، قطار و هواپیما، بازآموزی، شیراز این جوریه اصفهان اون جوری، باید برم پیش روانپزشک یا روانشناس، عسل و آب لیمو، شب یلدا و کریسمس فرمالیته، گرفتگی بینی و ویروس، از بین رفتن بافت قدیمی شهر،باندبازی تو درمونگاهها،...نورولوژیستهایی که ادای روانپزشک بودن در میارن و روانپزشکایی که ادای نورولوژیست بودن در میارن،جهان سوم، پزهای عربستان و ترکیه وکره جنوبی، آیلتس و مهاجرت ، آلمانی و همکلاسهای قدیم، خزف های بازار شکن و....سمپادیهایی که از فاز دبیرستان در نمیان، اونایی که از جز جز زندگیشون عکس میگیرن ،کافی شاپ های بیش از حد ، پاساژهای بی رونق ، ناخن کاری و متادون ،خیانت و پارتنربازی ، بیش فعالی و نوروفیدبک و...
بله من هم دچار ملال شده ام.
متاسفم
عالی بود.
انگار داریم همسان سازی میشیم یه جور فکر و رفتار کنیم.ولی معمولی,زندگی کردنمون چطوری بود قبلا که حالا اینطوری شده یادم نمیاد .باید به هر خاورمیانه ای لوح تقدیر زنده باد شما که هر روز میلیون پردازش اضافه بر سازمان آدمیزاد عادی رو انجام می دی بدهند .
بله دوستم قبلا خیلی چیزا بود و الان حتی یادمون نیست چی بود و چی کار میکردیم. من کتاب و مجله و سینما رو یادم میاد...