نوشته
اگر دو هفته هر شب به مدت ده دقیقه بنشینی اتفاقی رو که امروز برات افتاد و زیاد دوستش نداشتی روی کاغذ بیاری و هیجان و احساسی رو که تجربه کردی جلوش یادداشت کنی و بعد از خودت بپرسی آیا میشه به این موضوع از منظر دیگهای نگاه کرد؟
باعث میشه حالت بهتر بشه
یعنی
بلاگنویسی این قدرها هم کار عبثی نیست.
پ.ن.۱:
همین جوری که تست استیپو آر رو میخونم حس میکنم شخصیتم از همه نظر داغونه
پ.ن.۲:
تجربه زیادم در طبابت رو عرض میکنم خدمتتون: هرگز کاری رو خارج از چارچوب وظایف و قوانین اقتصادی صنفی انجام نده. ارزش کاری که کردی لوث میشه
خ وایب خوبی بهم میدید..
نبات عزیزم دل به دل راه داره
سلام لیلی بانو جان. خوبید؟
واقعا وبلاگ تنها پناهگاه هست.
باهاتون موافقم. اما بقول رضوان بانو سخته.
سلام دخترم ممنونم . سخته خلاف طبع نیک عمل کردن
نو شتن از روز مرگی ها شاید اندکی از بار روانی حوادث طول روز بکاهد.
<<نیکی که از حد بگذرد /نادان خیال بد کند>> .اینو مرتب همسر با سر نیزه تو مخ من فرو میکند ولی نمیدونم چرا عبرت نمیشه برام دیدن نتایج مهر ورزیدن هام نسبت به بعضی ها .کاش من نیز میگفتم <<مگه من لله فلانی ام>>
نوشتن عالیه. بیاندازه مهرورزیدن آسیب زاست