جمعه شب شد و من کج خلقم. خانواده دارن مهمونی میبینن. یه کم قبلش فیلم پیکاک کیلیان مورفی رو دیدم. خیلی بی حوصلهام.
پ.ن.۱. بچهها جدی منتور داشتن برای زندگی روزمره رو باید عادی سازی کرد. من نیاز دارم یکی بیاد برای ادامه زندگیم برنامه بریزه. به نظرم بهره وری بزرگترین اصل شادکامیه.
پ.ن.۲. کاش گلدوزی بلد بودم.
پ.ن.۳. هیچی از سیاوش نمینویسم دلیلش اینه که حالش افتضاحه.
پ.ن.۴. یه رف چوبی خریدم برای کتابای جدیدم میزم خیلی مرتبتر شد ولی ذوق نمیکنم چرا.
واقعا بهرهوری اصل شادکامیه. و حس میکنم این اصل تو زندگیم فقط ۳۰ درصد هست.
منم گلدوزی دوست دارم. هوس کردم برم دنبالش.
بعضی شادیها پنهانی هستن. شاید در عمق وجودتون خوشحالید به خرید جدید.
شاید سیاوش نیاز به توجه بیشتر داره.
+ گمونم فشارم افتاده، ببخشید اگه چرت و پرت نوشته باشم. برم قندی چیزی بخورم برگردم. دلم براتون یه ذره شده.
ممنون عزیزم به خودتون برسید حتما
من اون تایمی که زمان کنکور مشاور داشتم و برام برنامه میریخت انقد راحت درس میخوندم
واقعا باید زور بالا سرم باشه
مبارکتون باشه
چرا آخه بچه ؟؟؟
ممنونم عزیزم به نظر من زندگی از کنکور بیشتر برنامهریزی میخواد. قشنگ یکی بیاد بگه هر ساعت چیکار کنم. خوب نمیشه دیگه
چجور منتوری؟ از کجا پیدا کنیم؟
چن بار زورکی م شده لبخند بزنید به رف جدید شاید خوشخال شدبن
از اینا که میگن مربی زندگی میشن. نمیدونم والا شاید یه روانشناس. از اون خنده الکیها دارم ولی زیادی فکر میکنم به همه چیز و غصهدار میشم