تا ساعت ده و نیم خواب بودم و بابام به جای خوردن صبحانه رفته خورش قیمه تو یخچال رو خورده. پا شدم از اسنپ فود آش رشته سفارش دادم. لباسها رو جمع کردم از روی رخت آویز و یه سر به حیاط زدم که غرق گل شده. پیشی بیتربیت هم یه ذره پنجولم زد ولی بیخیال شد وگرفت خوابید. باید برم دندان پزشکی و از این گریزی نیست. خیلی این روزها کسلم . وقتی خوابم میگیره قشنگ مرحله به مرحله چشمام خوب میشه. آخرین مرحله بیدار شدن هم عضلات حلقوی دور چشمه! همه همین جورن یا فقط منم که بیدار میشم و منتظر میشم چشمم بیدار بشه؟:)
پ.ن.۱:
میدونستید مونته لوکاست ناپایداری خلقی میده و افکار خودکشی رو افزایش میده؟ بلک باکس وارنینگ آمریکاییشه ایضا راکوتان ولی بلک باکس نداره.
پ.ن.۲: من بودم یه دکمه تو بلاگ اختراع میکردم که مثلا وقتی من به ذهنم نمیرسه کامنت بذارم تو وبلاگتون مثل امضای دیجیتالی نشون بده پستتون رو خوندم و روم اثر داشت مثلا. خدا شاهده جون ندارم کامنت بذارم.
پ.ن.۳: گاهی هم آدمی زیادی بها میده به کسی که بود و نبودت براش زیاد فرقی نداره.
پ.ن.۴: این جمله دکتر حمیدپور رو قاب بگیرید بزنید به دیوار : هر جا تراپیست بیشتر از درمانجو ( زیباجو نه ها :)) تلاش کرد بدونید دو تا بیمار وجود داره.
تا درودی دیگر بدرود
از اون امضاها زدم
ممنونم :))))
اردیبهشت واقعا بهشتیه.
ایشالا مشکل دندون خوب و راحت حل بشه.
من هم دیدم وقتی اشتیاق به تغییرات مثبت دارم، دکتر هم اشتیاق پیدا میکنه.
دنیای عجیبیه دنیای درمان. کاش پا شم برم دکتر. اصلا نای کاری نمونده برام
اولین شیرازی هستی که به جای آش سبزی آش رشته سفارش دادی
برای ناهار بود. سبزی صبح
پدر ترسیده یکی زودتر قیمه رو بخوره.
نمیدونم والا