حدود بیست سال پیش یه پسر بچه تو اطفال بود اسمش مجتبی بود به خاطر مردود شدن یا تجدیدی نفت خورده بود ذات الریه مقاوم به درمان گرفته بود من استیودنتش بودم و در اثر معاینات مکرر ازش واگرفتم و از اون زمان تا الان که الانه حلقم کلونایز شده تا یه کم سیستم ایمنیم ضعیف میشه سفید سفید میشه انگاری برف باریده باشه روی لوزه هام. سرنوشت آدمهای نامربوط گاهی خیلی به هم مربوط میشه…
اهاااا.. ای بابا.. امیذوارم خ بهتر شین..
مرسی
با چی کلونیزه شده؟ مگه پنومونیت شیمیایی محسوب نمیشده؟
با یه سوش استرپتوکوکی که روی نمونیای شیمیایی سوار شده بوده
حیف از سلامت کاملت که برای پزشک بودن از دست رفت،دختر گلم.اگر ان روزها ماسک زدن مد بود بازهم مبتلا می شدی؟کاش پزشکی قبول نشده بودی ،مهربان.
دختری را در بخش احیا می کردند و پرستاری هفت ماهه کپسول اکسیژن را به تخت او انتقال میداد.گرچه زایمانش تا نه ماهگی ادامه یافت ولی زایمانش به سختی رخ داد چون...
نه متاسفانه دانشش را داشتیم نه دلسوزی در بین استادان و این کمترین بهایی بود که برای پزشک شدن پرداختیم چه بسا کسانی که جانشان از دست رفت