از اون هفته به این طرف زندگی خودم و اقوام و دوست و همکار و رفیقام عین فیلم تند تند از جلو چشام رد میشه و مدام از خودم می پرسم چرا برای اونها واقعیت چیز بهتری بود و برای من اینه؟ میپرسم اگه قرار نیست بعدها هم چیز بهتری بشه چرا باید زندگی کنم و این مضحک ترین سوال ممکنه. نمیدونم بدون شوق چه قدر میشه دووم آورد. امیدم رو به همه چیز از دست دادم راسته که هر چه امید بزرگتره ناامیدی عمیقتر میشه
خیلی درک میکنم این پست رو.
زندگی بدون شوق :(
خدا نکنه
سلام زیبای من
نشنیده بودم هر چه امید بالاتره نا امیدی عمیق ترهواینم از شما یاد گرفتم.منبع آن را هم ذکر بفرمایید.
من عاشق زیبا رویی چون شما هستم و حاضرم تلفنی به صحبت های شما گوش کنم مبادا غمگین ببینم تان.بفرمایید این گوش من
سلام رفرنس ندارم یه جایی شنیدم فدای محبت شما رضوان خانم عزیز
آره ناخودآگاه شکل می گیره منم هنوز این اتفاق برام میفته اما نباید بزاریم کنترل فکر رو در دستش بگیره کنترل باید دست خودمون باشه
می فهمم همه چیز شغل آدم نیست اما چه میشه کرد آخرش تنهایی حتی با وجود دیگران
ممنونم بابت آرزوی قشنگتون
زنده باشید و پا بر جا
خانم دکتر شما زخم خوردید و خسته اید ولی من یقین دارم پیش خدا خیلی عزیزید. حتی اگر فقط یه نفر رو درمان یا تسکین داده باشید پیش خدا فراموش نمیشه.
شما چه قدر مهربان و اصیلید نرگس جانم امیدوارم خستگیها بره و من اون یقین از دست رفته ام رو دوباره پیدا کنم
شما که دکترید جزو موفق ترین اقشار جامعه اید! شما چرا؟!
منم با همین فکرا خودم رو افسرده کردم در صورتیکه الان که نگاه می کنم از خیلی ها جلوتر بودم!
شاید دارید فرسوده میشید شنا و ماساژ و ورزش و یوگا می تونه کمکتون کنه
با فرسودگی موافقم ولی موفقیت رو در عنوان شغلی نمیبینم. خیلی از ماجراهای زندگی هست که ربطی به شغل نداره امیدوارم شما همیشه شاد باشید وموفق
به قول روانشناسا زندگی شما زندگی شماست و زندگی بقیه زندگی خودشونه!
لطفا خودتون رو با خودتون مقایسه کنید مقایسه کردن خودتون با دیگران شما رو افسرده می کنه!
این مقایسه ناخودآگاه در ذهن رخ میده مشخصا هوشیارانه انتخابش نمیکنم درست میفرمایید