نمیدونم برداشت من اینه یا نه ولی انگاری ته ته سایکوتراپی شدن اینه که خوب دیر شده و کاری ازمون بر نمیاد و چاره ای جز قبول همه چیز نیست….در حالی که من وقتی درمان دارویی دریافت کردم واقعا شروع کردم به درس خواندن و کار کردن و عشق وعاشقی وخل بازی از یادم رفت. این نظر من از روی سواد و اطلاعات نیست و فقط یک برداشت وسط درمانه . مدتیه حس میکنم روان درمانیم به شکل سیکل معیوب دراومده ومن یاد گرفتم یه چیزایی روکه اون فرد دوست داره بگم … ای گل بگیرن من رو که حتی درمان شدن هم بلدنیستم
دوم : تا من رو با جارو خاک انداز از بلاگ اسکای بیرون نندازن دست برنمیدارم
سوم: هیچ وقت یادم نخواهد رفت که کارهای شین خبیث و رعایاش و بدذاتی مارپل چه قدر من رو تو کار و زندگیم عقب انداخت و بهم احساس منفی داد.
چهارم: خیلی آهسته و درگوشی بگم خانوادهام یواش یواش دارن زمزمه میکنن که مطب رو ازم بگیرن و یه کمی خوب بهم حس بدی داد ولی خوب پول زحمت کشی اونهاست من کی باشم نظر بدم؟
پنجم: یکی از مریضام عید رفته بیمارستان روان رزیدنت اونجا که قطعا سوادش کمتر از متخصصه بهش گفته باید از روانپزشکت شکایت کنی! تا صبح داشتم نسخههام رو چک میکردم که ببینم من چه خبطی مرتکب شدم و واقعا واقعا هیچچچی که لایق همچین اظهار لطفی از سوی یه رزیدنت باشه پیدا نکردم.واقعا دلم شکست بدجنس بدخواه امیدوارم به زمینگرم بخوری . شما انسانهای بدجنس اون زبونتون رو به خودتون بگیرید حرف چرت نزنین میمیرید؟!!! نزدیک بود از ترس سکته کنم. چه قدر به خودم بد و بیراه گفتم! هیچ اشکالی نداشت نسخهها. اون وقت مریض به جاش ازم گوشی موبایل نو میخواست یه جورایی انگار تهدیدش بود. گفتم هر کاری انجام دادم درست ودقیق وعلمی بوده…هیچی پا شد رفت.
دلم میشکنه کامنت های منو تایید نمیکنی.
تایید کردم که ؟
منم ترم آخر یه استادی بود خیلی اذیتم کرد.الان دیگه اصلا مهم نیست برام و به هیچ وجه بهش فکر نمیکنم ولی هر از گاهی شب ها خواب میبینم هنوز توز اون مقطع ترم آخر هستم.
خانواده مطب رو از تو بگیرن به کی میخوان بدن؟کی بهتر از پاره تن خودشون؟
اگر مطمئنی کار اون رزدینت بوده که مریض رو جو داده بره شکایت،بهتره اون رزیدنت رو پیدا بکنی و شخصا باهاش صحبت بکنی،یا این که استادش رو پیدا بکن تو هم متقابلا زیرآبش رو پیش استادش بزن و بگو دانشجوات اینجوری گفته.ولی خوب جواب مریض رو دادی،بعضی مریض ها و همراهشون فقط دنبال شکایت از پزشکها هستن.خدا لعنتشون بکنه.
متاسفانه اسمش رو نمیدونم. وگرنه اصلا کارش جرم قانونیه. آسیب دوران دانشگاه ناخودآگاهتون روتحت تاثیر قرار داده. همینایی که میگیممهم نیست مهمتره اتفاقا برامون. مطب من و سیبلینگهام ! مشترکه . من سهمم خیلی کوچیکه توش.
ببخشیدمن جواب داده بودم ولی انگار تایید نشده یا اینترنت قطع شده پست نشده
وای چه ماجراهایی!؟
من نمی دونستم داروهای روانپزشکی باعث مرگ هم می تونه بشه داستان لیبی زیون رو خوندم فهمیدم!؟
واقعا طرف گوشی خواسته که شکایت نکنه!؟ مردم چی شدن!؟
بله پزشکی در ایران یعنی مسئولیت پزشک آمریکایی حقوق کمتر از پزشک آفریقایی
درک نمیکنم یکی چجوری میتونه این شکلی زیرآب همکارش رو بزنه
بدجنسی و خودشیفتگی توامان دارن
سلام
چرا از بلاگ اسکای برید ما دوستتان داریم دختر شیرازی عزیز.بیا برامون از شیراز بگو .
من دلم می خواد شین خیث را دو سه تا با ترکه بزنمش واقعا برخی ها چه روحیه ای دارن که کارهای رو می کنند که اثراتش همیشه می مونه رو ادم و خودشون کیف می کنند .توی یه وبلاگ نوشته بود هر وقت خاطره ناخوشایندی اومد تو ذهنتون تو ذهنتون به پرده آبی بکشید جلوی اون خاطره تا کم کم از یادتون بره.
در مورد اخری خوب محکم ایستادید ایستاده تشویقتون می کنم
سلام دختر گلم قربون مهربونیتون بشم . پرده آبی چه لذت بخش به به باید همین کار رو کرد. ممنونم از محبتتون