یه مستند درباره استانبول دیدم که توش ارکستر سمفونیشون اومد بداهه بین مردم آهنگ حریم سلطان! رو اجرا کرد. مردم هم با ذوق بسیار تماشا کردن
وقتی سریالهاشون رو نگاه میکنی قشنگ متوجه میشی که رشد فرهنگیشون با رشد ظاهری هماهنگی نداره.انگار همه چیز دکوریه و سر سه سوت میتونن مثل ما بشن…
در این پدیده نشانههاست برای آنان که میاندیشند.
پ.ن.۱:
جدی جدی برای من سواله که چرا سطح داستانهای سریالهاشون نسبت به موسیقی این قدر پایینتره. چی بود این حریم سلطان؟ چرا این قدر بافت تاریخیشون رو زشت بازسازی میکنند؟ چرا حتی سعی نمیکنند ظاهرا سلطانهاشون رو بافرهنگ نشون بدن؟
پ.ن.۲:
به جز یکی دو تا سریال اول عطاران بقیه رو دیگه دلم نمیخواست تماشا کنم. سریالهای جدیدی مثل اکازیون و بعضی از فیلمهای پژمان جمشیدی و … هم این قدری چرت و پرته که تحملشون جدی سخته. بیضایی یه جایی گفته که سینمای ما هرگز درست نمیشه چون فرهنگمون هرگزدرست نمیشه. فرهنگمون همون فرهنگ فیلم فارسیه که بود. شما چی فکر میکنید؟
پ.ن.۳:
محرومیت و فقر یه چیز گوگولی و ساده نیست که بشه عین یه لکه روش وایتکس ریخت وپاکش کرد.محرومیت ریشه میکنه درتار و پود مغزهای ما و نمیگذاره بهتر فکر کنیم.
به نظرم این چیزها واسه فیلم سازهای ترک مهم نیست .من یک سال و نیم که فیلمهاشون رو می بینم فکر می کنم که سعی می کنن با این فیلمها سعی دارن پولهای مهاجران از جمله ایرانیها را بویژه در بخش مسکن به تله بیاندازن.
آره والا خیلی سرنوشت مردم ما غمبار شده ها
چقدر ذرست گفتین در مورد محرومیت
درست مثل بچههایی که به خاطر نبود غذا رشد نکنن و ftt بشن