دیروز مسیر محل کار تا خونه رو پیاده اومدم و حالا انگشتهای پاهام بدتر هم شدن.دیشب شام نخوردم. تبلتم وسط کار هنگ کرد، تماس گوگل میتم به فنای فیالله رفت. قالیشویی اومد فرشها رو برد برای شستن. مامان جونم به جای صدا کردنم بیست بار با گوشی خاموشم تماس گرفت و دایورت کرد به شماره منشی و نزدیک بود املتی که برای مامان اینا درست میکردم ته بگیره. از ساعت ۵ هم به خاطر پشههای محترم بیدار شدم و الان هم خستهام هم گرسنهام.بعدش باید برم سرکار...
پ.ن.۱: این فیلم the idea of you رو دیدم که تا حدود زیادی شبیه نوشتههای نوجوانهای دوازده ساله بود.
پ.ن.۲: الان گمونم دوباره رعد و برق زد.
پ.ن.۳: این اردیبهشت با فاصله قشنگترین اردیبهشت سالهای اخیر بود ولی نشد که بشه.
پ.ن.۳.تخار یه جاییه نزدیک قندوز در افغانستان