از این که تابستان داره میره و از دستش خلاص میشیم خیلی خوشحالم. از اون بادهای ملایمی که برگها رو جارو میکنند داره میوزه و لب پنجره اتاق دیگه داغستان نیست. هنوز برای کتاب خواندن خیلی خستهام ولی تصمیم دارم کمک بگیرم تا کارها رو درست تر انجام بدم.یه کیف خریدم که وسایل بیشتری توش جا بشه برای این ور و اون ور بردن ولی هیچ ذوقی برای اون هم ندارم. چه آرزوهایی تو بچگی داشتم که حتی یه دونهاش هم به واقعیت نزدیک نشد…
من از الان نگران نابستان بعدم وگرما دیشب کیف بزرگ تر گرفتم وقتی وسایلم جا نمیشد تو قبلی خیلی عصبی میشدم
چه جالب من هم همین مشکل رو دارم کیف بزرگتر میگیرم کلیدهام روگم میکنم مجبور شدم از کیفهای جیبدار قدیم استفاده کنم
سلام لیلی بانو جان. خوبی؟
اینجا زمستونهاش هم از شدت سرما سخت میگذره. باز قدیمها برف و بارندگی هم بود.
سلام ممنون بله تبریزی گفتن ولی شیراز اون قدرام سرد نمیشه