دیروز نمیدونم کی و کجا شست پام رو زخم کردم قشنگ روی سطح مفصلی دورسال «پشتی» و الان تا دمپایی میپوشم زق زق میکنه. ناهار درست کردم برای کارگرا و بقیه. از صبح علی الطلوع نشده یه دقیقه برای خودم باشم. آلرژیک رینایتیس عزیزم هم که کلا نمیذاره نفس بکشم با این همه روی زخمها رو پماد میذارم. چسب میزنم. شربت دیفن هیدرامینم رو میخورم.ناهار رو برای مامان اینا گرم نگه میدارم و شیرجه میزنم تو دنیای خواب.
پ.ن:
من همونم که یه روز میخواستم دکتر بشم تا که باسوادترین آدم دنیا بشم. آرزوم بوده یه روز که به مردم برسم. توی دانشگاه باشم استاد اونها بشم… ولی… کلا دست سرنوشت جلو پام خندق کند جای چاله
آشپزی خوبی داری
نه خیلی
دورسال همون پشتی دگ
بله بله
ناهار چی درست کردی؟؟
چلو و خورش قیمه! حالا فرقم نمیکنه خیلی
اسپری فلوتیکازون خانم دکتر
عالیه اصلا
ممنونم چه فکر بکری!