بعضی وقتها هم اون قدری آدم خسته است که انگار تو یه دنیای دیگه است بین حقیقت و خیال. امروز دیدم یکی از همکلاسیهای دبستانم آرایشگاه داره. مطمئنم اون دیگه اسم من رو یادش نمیاد..مغز من عین موزه نگهداری اشخاص عتیقه است.انگار منتظرم زنگ تفریح بخوره بریم بیرون با هم انار بخوریم…
عجب ذهنی که بچه های دوره دبستان هم در خاطرتان مانده!
جوونیام حافظه خوبی داشتم