هدف از درد دل کردن صرفا بیان حالات درون است

اینجا باید موسیقی دلخواهم پخش می‌شد.

هدف از درد دل کردن صرفا بیان حالات درون است

اینجا باید موسیقی دلخواهم پخش می‌شد.

کار نیکان را قیاس از خود مگیر

خیلی خسته بودم. این سرماخوردگی طولانی هم رمق نگذاشته  برام. امروز فقط رسیدم کمی اتاقم رو سر و سامون بدم. ویزیت کارشناس تغذیه هم شدم. هرچند تا حالا همچین چیزی ندیده بودم که خود اون کارشناس آدم رو ناامید کنه از درمان ولی کرد یعنی گفت با این برنامه کاری نمیشه کاری کرد . دیگه مجبور شدم بهش روحیه بدم که از درمان من مایوس نشه.گفتم من تو دورانهای سخت‌تر زندگی  هم وزنم رو تقریبا کنترل می‌کردم. 

دلم یه گفتگوی طولانی با دوستم می‌خواد. دوست من که فقط دوسته و نه درمانگر و …. دوست من که نسبت به هیچ قشر اجتماعی پیش داوری ذهنی نداره و میشه کنارش یک ساعت درباره یک‌درخت نارنج حرف زد و ملول نشد. دوستی که درباره آنچه نمی‌دونه هیچ اظهار نظر ناعادلانه‌ای نمی‌کنه و کینه ورزی در وجودش راه نداره و در یک کلام ماهه ماه.دوستی که اصلا کاش باقی عمرم رو می‌دادن اون

روز شمار پاییز

می‌خوام غروب برم کنار درخت یاس چای بخورم و‌ بگذارم زمان بر من بگذرد.شما هم کتابی که دوست دارید را بیاورید و زیر درخت دلخواهتان بنشینید . بگذارید آرامش مطلق بر ما حاکم شود . 

چه کاریه آزردن ناخواسته کسی که نمی‌شناسیم؟  برای من زندگی بار مسئولیتی شده که مجبورم به دوش بکشم نمی‌دونم برای شما چیه ولی از های و هوی مدرسه و ادا و اصول علم و‌شبه علم  خسته‌ام. این جا خلوت خیالی من است. دوست دارم این گوشه بنشینم و فکر کنم کتابهای سال جدید تحصیلی را دارم جلد می‌کنم و مراقبم یک تار مو زیر نایلون نماند. دوست دارم فکر کنم حالم خوب است و فردا روز بهتری است. دوست دارم توی خیالم ذوزنقه و متوازی الاضلاع بکشم یا اصلا اسم دریاچه‌های روسیه را از بر کنم. من این گوشه کوچک جهان جای چه کسی را تنگ‌کرده‌ام؟!!!۰

رسوای زمانه منم

گاهی وقتها هم سعی نکن همرنگ جماعت بشوی اتفاقا رسوا شو  که دیوانگی عشق از زیرکی جهان بهتر ارزد. 

خارجیها میگن trying to fit in  … اگه مناسب تو نیست ترکش کن

نگهی به خویشتن کن که تو هم گناه داری

صبح زود هوا خوب شده ولی در طول روز همچنان گرم است. قاب نقاشی مطب را که شکسته آوردم خانه که چسبش بزنم و بگذارم همین جا روی کتابخانه بماند. پتوس ابلقی که توی گلدان بود داشت خشک می‌شد برش گرداندم به بطری لیموناد و الان خوشحال و‌خرم است. پیشی توی حیاط مشغول کشف دنیای گیاهان است. دیشب کمی هم کتاب خواندم ولی خوابم برد. 

چرا دیگر شاعر نیمایی نیستم

تو باورم نداشتی 

و فیروز بیهوده در کافه‌های بیروت می‌خواند

عندی امل فیک .