-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 دی 1403 19:16
نمیدونم کسی کتاب خاطرات برادران امیدوار رو خونده؟ جهان میتونه به همین سرعت این همه عوض بشه. اصلا نشانی از خیلی چیزایی که تو اون دوره بوده الان در خیلی از کشورها نیست. زندگی بسیار بسیار کوتاهه نظر نامحبوب بعدی: سروش صحت هم گیرمون آورده ها من از شمس لنگرودی هم خوشم نمیاد… از شاملو هم … کلا فقط من خوبم. واقعا این که...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 دی 1403 16:37
سلام تا نرسیدم درمونگاه این رو بگم ما دهه شصتیا که تموم شدیم و آرزوهامون یادمون رفت . هر کدومتون از دستتون بر میاد شونصد تا بچه بیارین هر کس رو دیدم امروز از اتباع بود….
-
دلشوره ما بود دلارام جهان شد...
جمعه 7 دی 1403 22:46
تازه که درسم رو تموم کرده بودم یه کلاس آموزش آشنایی با هذیان و توهم برای پرسنل بیمارستان گذاشتم که دارم حسرت میخورم که سال اول دستیاری کسی این جوری بهمون درس نداده بود... به نظرم این که من رو تو اوج درس خوندن فرستادن تبعید خیلی اتفاق تلخ و دردناکی بود. تازه داشتم شکوفا میشدم که پاییزم رسید... پ.ن. اینترن سهمیهای...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 دی 1403 21:23
امروز از بیمارستان رفتم مطب و روز قبلش کلیدام رو روی در اتاق جا گذاشته بودم. رفتم اونجا هر چی گشتم کلیدام نبود برگشتم خونه کلیدای زاپاس روبرداشتم بردم در مطب رو باز کردم نشستم خوب که ساکن شدم معلوم شد جلسه آنلاینمون کنسله
-
جواد خیابانی صحبت میکند
پنجشنبه 6 دی 1403 04:38
الان بیدارم در حالی که ساعت ۴ و نیم صبحه. اعصابم خرد و خاکشیره الکی و بیخود و بیجهت. حوصله فردا که در واقع امروزه! رو ندارم. سرماخوردگی کلافهام کرده. زندگی خستهام کرده. ترس از فرداهای مشابه خستهام کرده. دلم یه شوقی مثل ذوق کنکور قبول شدن در شهر و رشتهای که دوست داری رو میخواد یه چیزی مثل بستنی وسط تابستون...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 دی 1403 22:20
من هیچ جا برای بیان خودم اندازه اینجا راحت نیستم. خیلی از حرفهایی که در دلم مونده رو اینجا میگم و وقتی میگم حالم بهتر میشه. تو این دنیا دیگه هیچ دل خوش کنک خاصی ندارم. حتی دیگه آرزو کردنم نمیاد. تناقض بین من در دنیای فکر خودم با منی که در فکر بقیه است یا در واقعیت وجود داره آزاردهنده است. تنها چیزی که شاید هرگز از سرم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 دی 1403 23:02
میدونین در مورد عواطف انسانی انگاری در واقع هیچ بایدی نیست فقط چیزهایی هست که وجود داره و چیزهایی که وجود نداره...مثلا الان خیلی غمگینم ولی دوشنبه نبودم
-
این صبر که من میکنم
سهشنبه 4 دی 1403 09:53
رفتار پرسنل این درمونگاه باهام این جوریه که ارث پدر یکی دو تاشون را من بالا کشیدم. از پارسال تا الان مافیابازی ادامه داره و نمیذارن حتی تو محل درمانگاه اعصاب و روان بشینم و مدام شیفتم میکنند به درمونگاه زنان و ارتوپدی ! خدا برکتشون بده
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 دی 1403 00:00
میدونم احتمالا این صحبت من با مخالفتهای زیادی روبه رومیشه من صرفا نظر شخصیم اینه که روز مادر و مناسبتهای مشابه باعث میشه کودکان یتیم رنج چند برابری رو به دوش بکشن. کاش دست کم این به رخ کشیدنهای مجازی نبود
-
شهر من به تو هم میاندیشم علاوه بر تنهایی خویش
دوشنبه 3 دی 1403 21:17
مدال بی المان ترین میدان مرکزی کلان شهرهای ایران احتمالا میرسه به فلکه ستاد شیراز ( میدان امام حسین ) که دوباره دورش گارد کشیدن ودارن فکر میکنن چی کارش کنن. مدال بیسلیقهترین و شهر خراب کن ترین شهرداری هم در کل کشور به همین شهرداری خودمون تعلق میگیره که حتی المان های قدیمی شهر روهم به ابتذال کشونده و زیباییشون...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 دی 1403 16:41
اخیرا یه وسوسههایی در وجودم پا گرفته برای ورزش و باشگاه رفتن…حیف که پولی در بساطم نیس
-
تا قیامت دل من گریه میخواد
دوشنبه 3 دی 1403 16:28
دوستان عزیز من امروز ده بار به خودم زنگ زدم تو اسکایپ بعد با اضطراب سعی کردم جواب بدم به خودم و بعدترش به یه بنده خدایی پیامک زدم که هر چی اکسپت میکنم نمیشه :))) و الان تا قیامت دل من گریه میخواد……..
-
گیسوی کمندت شب یلدایمه
شنبه 1 دی 1403 08:11
شب یلداتون خوش گذشت؟ امیدوارم جز اون دسته ایرانیا نباشین که تو هر جشنی منتظرن همه چی درست بشه یا دست کم ده درصد درست بشه تا بشه لبخند زد. شیخ ما دکتر مکری گفتن این لذتها رو از خودمون نگیریم با کمال گرایی و اینا. من تازه از مرحله اول این آنفلوانزا به مرحله دوم ارتقا پیدا کردم. هوا رونگاه کردم خاکستری اخوان ثالثی، فضا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 آذر 1403 22:51
نمیدونم شما هم مثل من دچار ملال شدید از گفتمان روزمرهمون درباره جنگ، سوریه، دلار، بیت کوین، طلای آب شده، پادکست، قبول نداشتن چیزی که هستیم ، جدال بی پایان با آدمهایی که تغییر نمیکنن، کلیپ بستن شال، واکسن گاردسیل، بلاگرهای پزشکی، گربه، ناهارهای تکراری، بیپولی، ترس از آینده، اتوبوس، رانندگی، قطار و هواپیما،...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 آذر 1403 21:31
به شدت درگیر یه چیزی تو مایه انفلوانزا هستم ونفسم در نمیاد الان دیگه دو سه ماه شده که هی سرما میخورم و میافتم نمیدونم چرا . دستمال کاغذی هم تموم شده تو خونه عصر از راه برگشت درمانگاه خواستم بخرم این قدری سردم بود که حتی نتونستم دو دقیقه بایستم مامان و بابا و بقیه هم گرفتن و تا امروز جا داشت مریض فرستادن تو اتاقم...
-
بوعلی سینا هم بیماران نیازمند را رایگان میدید نه همه را
سهشنبه 27 آذر 1403 20:50
نشستم از بیکاری جواب سوالای مردم تو یه سایت پزشکی رومیدم. خدا وکیلی چه فایده داره من بیام بنویسم به شکل حضوری به روانشناس بالینی مراجعه فرمایید ؟ بعضی از سوالها هم واقعا باعث میشه آدم حس کنه تو دنیای کاریکاتور زندگی میکنه و این سوالها فیلمه یعنی باورت نمیشه واقعا همچین چیزایی وجود داشته باشه پ.ن: دقت کردم شدت رسیدگی...
-
ای کاش من هم پرنده بودم
دوشنبه 26 آذر 1403 23:03
این جانب اعتراف میکنم از تیزهوشی درمانگرم حظ وافری میبرم و با این که کاملا مفلسم هر ثانیهاش برام ارزش داره ، هر ثانیهاش
-
مگه میشه ندیدت تو مهتاب شبونه
دوشنبه 26 آذر 1403 06:18
از صبح دیروز اعصابم خاکشیره واسه این که اسم یکی روکه قبلا خیلی دوستش داشتم جلوم آوردن. هیچی بعدش یادم افتاد به اداهای نارسیسیتیکش و این که چه بچه بودم که معنی اداهای خودشیفتهوارش رونمیفهمیدم و هر چی اون خودش رو باد میکرد من به عنوان حجم حقیقیش در نظر میگرفتم. حتی همین حالام که دارم مینویسم انگشتام انگار دارن...
-
تو بیسوادی تو خیلی بیسوادی
یکشنبه 25 آذر 1403 22:43
امروز بعد از دیدن مریضها آرامبخش خوردم از بس ازم توقع های عجیب غریب میرفت که متخصص مغز و اعصاب و قلب هم باشم. قلبم خیلی نامنظم میزد و نگران یه مریضی بودم که تست سنکوپش مثبت شده بود و داروش رو نخورده بود و سرش گیج میرفت و من هم به خیال این که پی کار قلب رفته با خیال راحت دارو داده بودم در حالی که متخصص قلبش فوت شده...
-
اینک آخرالزمان
یکشنبه 25 آذر 1403 09:31
چه خیالها گذر میکنه وگذر نمیکنه خوابی… مغزم خیلی اتفاقی داره میگرده تموم فایلهای تحقیر شدنم رواز بدو تولد پیدا میکنه دسته بندی میکنه به ترتیب الفبا. خیلی حدی حس میکنم یکی از بدترین تجربههام با استادام بوده که هرگز از ذهنم پاک نمیشه چون مرجع علمی بودن که بایست فرق میکرد.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 آذر 1403 21:56
این که حس کنی آدم موفقی نیستی خیلی خیلی رنج بزرگیه. هر کار هم میکنی در برابر اون انتظار بزرگی که از خودت داری هیچ به نظر میاد. پ.ن. من زندگی نمیکنم روزها روخط میزنم
-
مطلوب
پنجشنبه 22 آذر 1403 22:47
مدام خودمون رو گول میزنیم. از اولین باری که محبوب ومطلوبمون رو ازمون میگیرن هزار جور ترفند و حیله ناخودآگاه به کار میبریم تا تحمل نداشتنش برامون ساده بشه. چنان زنجیرهای از خودفریبی به دور خودمون میبافیم و چنان اسیر و گرفتار هزارتوی ساختگی خودمون میشیم که تا مدتها یادمون میره مطلوب اولیه که از دست رفته چی بوده…...
-
بحیاتک یا ولدی امرأة عیناها سبحان المعبود
چهارشنبه 21 آذر 1403 22:21
زندگی با آدم کاری میکنه که یک دفعه بلند میشی میبینی منتظر هیچ کسی نیستی دلت هوای کسی رو نمیکنه. برای جایی دلتنگ نمیشی و آرزوی داشتن چیزی رونمیکنی. فقط،میخوای که بگذره . انگار که هر مسیری در برابرت مسدود باشه...
-
خاطرات عمر رفته در نظرگاهم نشسته
دوشنبه 19 آذر 1403 23:39
چند روزه که دلم خیلی گریه میخواد. این جوریه که اشک تا پشت پلکهام میرسه و جاری نمیشه و اصلا نمیدونم دلم چی میخواد. یه کم مشکوکم به این که اصلا چیزی میخواد؟ یا به نفعشه که هیچی نخواد و کاری نکنه.
-
همه ما ممکن بود آیشمن باشیم در اورشلیم
دوشنبه 19 آذر 1403 11:45
خوب یه بخشی از فیلم دادگاه صدام حسین هست که برای قرائت رای بهش دستور ایستادن میدن و میگه من نمیایستم و به زور بلندش میکنن و بهش تفهیم میکنن حکم اعدامش رو و در اون لحظه صدام خیلی جدی فکر میکنه مظلوم واقع شده و برای ملت عرب جنگیده و شعار میده و احساس قهرمان بودن هم میکنه . خدا برای هیچ انسانی نخواد این حال فریب...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 آذر 1403 17:05
چیزهایی که در سوریه داره رخ میده یه جوریه
-
آنچه میخواهم نمیبینم
شنبه 17 آذر 1403 22:22
به من میگن آروم باش خوش بین باش غر نزن کار کن درس بخون پیشرفت کن و اگر هم حرف زدی ما ناراحت میشیم. خوب به من بگین چگونه خوش باشم؟ذهنم خسته شده. دلم گرفته از این چیزی که در دنیای اطرافم میبینم و آنچه که نمیبینم.بنده به پنج تن متوسل شدم. دخیل بستم به تمام مقدسات دو عالم ولی گریزی از این زندگی نیست.
-
تو تراپی چی برام سخته
جمعه 16 آذر 1403 22:46
خیلی سخته که آدم خودش رو در نسخههای گذشته خودش به یاد بیاره. خیلی سخته که بعد از ده سال فکر کنی هنوز هم عاشق همون چیزا و همون آدمایی هستی که بودی. خیلی سخته که حتی نسخههای قبلی خودت رو دوست داشته باشی و بدون شرم ازشون حرف بزنی. سخته برام که بگم دوست ندارم درباره این آدمها حرف بزنم میخوام درباره اون یکی آدمها حرف...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 آذر 1403 21:22
انگار ذره غباری معلق در فضا بین زمین و آسمانم. احساس میکنم به جایی وصل نیستم. دلگرم به چیزی نیستم و از چیزی هم دلسرد نیستم. فقط دلم میخواست میبودم ولی خوب انگار نمیشد.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 آذر 1403 19:44
فقط ریلکس کن دراز بکش و نفس عمیق بکش. خوب یا بد ، زشت یا زیبا ، باسواد یا بیسواد ، پولدار یا فقیر، تروما دیده یا ندیده یک روزی همه چیز مساوی وبرابر میشه برای همه آدمها.